من دیشب نی نی عزیزم رو خواب دیدم.یه پسر توپول خوشکل.شیرین و دوست داشتنی.فقط یه مسئله ای بود که تو خواب دیدم و خیلی ناراحتم کرد.اونم این بود که وقتی نی نی رو می خواستم بقل کنم.از من می ترسیدوگریه می کرد.نمی دونم واسه چی!؟ بعدش مامانش گفت سرش رو بزار روی قبلت تا صدای قلبت رو بشنوه خودش می فهمه که باباش هستی.الان غریبی می کنه.خلاصه این کار رو کردم و نی نی آروم شد.نمی دونم شاید تعبیر این خواب این باشه که از نی نی تو این مدت کمی دور بودم.سعی می کنم بهش نزدیکتر بشم.شما دوستان هم اگر تعبیر این خواب رو میدونین در قسمت نظرات برام بفرستین.
روز هشتم آبان 86 برای اولین بار صدای تاپ تاپ قلب کوچولوی پسر عزیزمان را شنیدیم.واقعا زیبا و دوستداشتنی است.برای اولین بار شنیدن صدای قلبی که متعلق به نی نی کوچولویی که داره تلاش می کنه با کمک مادرعزیزش به این دنیا پا بزاره.این لحظه لحظه ای فراموش نشدنی است.
به عنوان اولین مطالبی که می خواهم در این وبلاگ قرار دهم. تشکر فراوان ازهمسرعزیزم که باحمایت وهمدلی خالصانه در مدت سه سال و پنج ماه از زندگی مشترکمان من را تنها نگذاشته و محبتش به من و زندگیمان روز به روز بیشتروبیشتر می شود.حال که حدود پنج ماه از بارداریش می گذرد خبر خوب تولد پسری شیرین و انشاءالله سالم بدون شک می تواند پایه های زندگیمان را محکم و محکم تر نماید.جا دارد به یومن نزدیکی این تولد از تحمل و کشیدن سختی ها در این مدت از او تشکر کنم و آرزوی سلامتی و موفقیت برای او وپسر عزیزم داشته باشم.در این وبلاگ سعی خواهم کرد که خاطرات و موضوعاتی که برای تولد نی نی عزیزمان پیش آمده برایتان بگویم.البته من نویسنده خوبی نیستم.اگر در امر نوشتن مطالب ایرادی باشد.باید خودتان به بزرگی ببخشید.